loading...
مرجع بهترین رمان ها و کتب معروف ایرانی و خحارجی
Meysam بازدید : 683 چهارشنبه 19 تیر 1392 نظرات (0)

نويسنده: اميدوار

ساخت و ارسال :فرزانه

خلاصه: داستان درباره مرديه كه به سبب حادثه اي عشقي كه در 25 سالگي براش رخ داده،

تصميم گرفته هرگز ازدواج نكنه... ولي بعد از ده سال كه مي خواد مشرف به حج عمره بشه

مجبور ميشه علي رغم ميلش زني رو...

صداي چرخش كليد درون قفل به اندازه يک شوک، نفسش را گرفت. اين اولين باري نبود كه تنها

مي شدند، اما ترسي مبهم در تنش نشست. در واقع اين ترس اختياري نبود، به هر حال هومن مرد

بود و از لحاظ قدرت جسمي نا برابر!

هومن در حال ورود به اتاقش گفت:

- چرا ننشستي؟!

و با نگاهي به چشمان مليكا كمي چهره اش جدي تر شد! خودش زودتر نشست، البته نه پشت ميز

معاينه، و با اشاره ي دست او را دعوت به نشستن روي مبل روبرويي كرد.

مليكا سعي كرد فكر كند، به اين مرد اعتماد كامل دارد و علاوه بر آن محرمش هم هست. با کمي

تعلل نشست!

حد فاصلشان ميز كوچكي بود كه روي آن فقط يک گلدان كوچك با دو شاخه گل مصنوعي قرار داشت.

هومن اندكي خم شد و كليد را روي ميز قرار داد، روي ميز مقابل هر دويشان، ولي كمي نزديک تر

به مليكا!دوباره برخاست و بي حرف بيرون رفت.

به هنگام برگشت در يک سيني دو قوطي راني و دو بسته كيک و يک ليوان يک بار مصرف آورد و روي

ميز قرار داد و خودش در يكي از قوطي ها را گشود و در حال ريختن محتويات آن داخل ليوان گفت:

- چه خبرا؟

مليكا نفس آرامي كشيد و گفت:

- سلامتي.

- طاها كجاست؟!

- پيش مامانه.

- اوهوم.

و ليوان را به طرف مليكا گرفت.

مليكا ليوان را به لب برد و جرعه اي نوشيد، اما تنش قرار نگرفته بود!

هومن به دقت نگاهش مي كرد. خم شد و دستش را روي دستي كه ليوان را گرفته بود و لرزش

مختصري داشت گذاشت و با اندک اخمي گفت:

- چيه؟!

مليكا با نگاهي گفت:

- چي، چيه؟!

هومن همان طور جدي گفت:

- اين لرز يعني چي؟! تو از من مي ترسي؟!

 
 
 
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 3
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 16
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 18
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 24
  • بازدید ماه : 24
  • بازدید سال : 249
  • بازدید کلی : 5,277